براي وقتهايي كه دلت مي گيرد
پريوش قشنگم
خيلي وقتها تو زندگي آدم هست كه دلگير مي شه.مي ترسه يا احساس تنهايي مي كنه.اين جور موقع ها دلت مي خواد يكي باشه تا محكم بغلت كنه بهت بگه تموم مي شه و تو هم باور كني كه تموم مي شه.اره عزيزم هر وقت دلت گرفت يا ترسيدي يا احساس تنهايي مي كني بيا بغل من تا بهت بگم تموم مي شه عزيزكم. تموم مي شه
به خاطر همينه كه همه ادمها كنار هم زندگي مي كنن. مامان و باباها ، خاله ها و مادر بزگ ها و عمو ها هستن.واسه همينه كه ادمها دلشون مي خواد كه خانواده داشته باشن.
انقدر هم سراغ كابينت آشپز خانه نرو مطمئن باش هيچ شهر ادم كوچولو هايي اونجا نيست.
من خودم جايشان را بلدم. يك روز با هم يك قايق مي سازيم و مثل گاليور مي رويم تا پيدايشان كنيم. راستي گفتم گاليور ياد كارتون هاي زمان بچگيمان افتادم.دارم سعي مي كنم برايت يك آرشيو درست كنم.وقتي بچه بودم خسته و خيس عرق از مدرسه تا خانه را مي دويدم تا قبل از شروع كارتون نل و پدر بزرگ برسم يا جمعه ها زل مي زدم به تلوزيون تا نيك و نيكو را نگاه كنم. نيك و نيكو دوتا زنبور بودند كه وسط يك مرغزار بزرگ زندگي مي كردند و من ان موقع ها اسم خيلي از حيوانها را ياد گرفتم و ياد گرفتم از حيوانها نترسم.مي دانم كه تو هم نمي ترسي.
يادش بخير آن موقع ها كارتون هاي ما داستان داشت . موضوع داشت. ادم را دنبال خودش مي كشيد. هر هفته منتظر بودي تا بعدش را ببيني. شايد همين هم كمك كرد تا مامانت نويسنده بشود.راستي گفتم چطوري نويسنده شدم ؟نگفتم؟ خوب باشد براي يك شب ديگر
فقط يادت باشه نترسي. چون همه چي خيلي زود تموم مي شه حتي اگه عصبانيت من كه مامانت باشم باشه!